قسمی از درخت بید که شاخه های آن سرنگون است. (ناظم الاطباء). بیدموله. بیدناز. قسمی بید که شاخهای بسوی زمین آویخته دارد. و در نواحی خشک و استپی ایران بهم رسد. (از یادداشت مؤلف). نوعی از بید است که برگهای باریک داردو شاخهای نازک. (غیاث) (آنندراج). صفصاف رومی. غرب. (واژنامۀ گیاهی ص 161). بید معلق. گونه ای از بید معلق که در فلات ایران فراوان است و بیشتر از گونه های دیگر به آب نیازمند است. (جنگل شناسی ساعی ج 1 ص 194). بید نگون. بید سرنگون. وزک. ام الشعور. شعرالبنت. بید واله. (یادداشت مؤلف)
قسمی از درخت بید که شاخه های آن سرنگون است. (ناظم الاطباء). بیدموله. بیدناز. قسمی بید که شاخهای بسوی زمین آویخته دارد. و در نواحی خشک و استپی ایران بهم رسد. (از یادداشت مؤلف). نوعی از بید است که برگهای باریک داردو شاخهای نازک. (غیاث) (آنندراج). صفصاف رومی. غرب. (واژنامۀ گیاهی ص 161). بید معلق. گونه ای از بید معلق که در فلات ایران فراوان است و بیشتر از گونه های دیگر به آب نیازمند است. (جنگل شناسی ساعی ج 1 ص 194). بید نگون. بید سرنگون. وزک. ام الشعور. شعرالبنت. بید واله. (یادداشت مؤلف)
دهی است از دهستان ای تیوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد که در 30 هزارگزی شمال نورآباد و 21 هزارگزی شمال راه شوسۀ خرم آباد به کرمانشاه در دامنه واقع است. ناحیه ای است سردسیر و دارای 50 تن سکنه، آب آنجا از چشمه سار تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و لبنیات و پشم و شغل مردمش زراعت و گله داری وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان ای تیوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد که در 30 هزارگزی شمال نورآباد و 21 هزارگزی شمال راه شوسۀ خرم آباد به کرمانشاه در دامنه واقع است. ناحیه ای است سردسیر و دارای 50 تن سکنه، آب آنجا از چشمه سار تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و لبنیات و پشم و شغل مردمش زراعت و گله داری وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)